توضیحات
کتاب کمیک ایلیا جلد 17| نبرد رباتها روایتگر زمانی ست که از یک طرف آتش راه پیش را بسته و از طرف دیگر رباتهای غول پیکر و مسلح راه فرار ایلیا از این مخمصه را سد کردهاند. دشمن همیشه همان جایی که انتظار نداری کمین کرده به تو نزدیک میشود و تو را از پا در میآورد. این بار قهرمان شهر با دشمنی روبرو خواهد شد که او را میشناسد و میداند چطور ایلیا را از پا در بیاورد. اما این همه ماجرا نیست زخم کهنهای سر باز کرده است…
از یک طرف آتش راه پیش را بسته و از طرف دیگر رباتهای غول پیکر و مسلح راه فرار ایلیا از این مخمصه را سد کردهاند.
دشمن همیشه همان جایی که انتظار نداری کمین کرده به تو نزدیک میشود و تو را از پا در میآورد.
این بار قهرمان شهر با دشمنی روبرو خواهد شد که او را میشناسد و میداند چطور ایلیا را از پا در بیاورد. اما این همه ماجرا نیست زخم کهنهای سر باز کرده است…
اگر بخواهیم بک نگاه کلی به فصل سوم یعنی نبرد ربات ها داشته باشیم، داستان این فصل به این شکل است که ایلیا توانسته هیولای خشمگین شهر را شکست بدهد و متوجه قدرت درمانگری ریحانه بشود. مدتی است که شهر در آرامش است ولی از آنجا که دشمنان ایلیا میخواهند هرطور شده او را از سر راه بردارند؛ نقشهی جدیدی برای به دام انداختنش کشیدهاند. شهردار خبیث شهر، از یک دانشمند شیطانصفت خواسته برای رسیدن به این هدف کاری بکند. او رباتهایی مبارز ساخته و آنها را سر راه ایلیا قرار داده که یا او را بکشند و یا با حیله به جهانی موازی ببرند که ساختهی دست خود دانشمند است. جهانی که خروج از آن دشوار است و مبارزان را با چالشهای جدیدی رو به رو میکند.
نگاهی به تحلیل شخصیتها
شخصیتهای متعددی در کتاب دیده میشوند که برخی از آنها عبارتند از :
امیرعلی – ایلیا: امیرعلی نوجوانی با ایمان، شجاع، ازخودگذشته و نوعدوست است. خصوصیات خوب او باعث شده دوستانش او را در هیچ موقعیتی تنها نگذارند. پدر و مادرش از دنیا رفتهاند. حالا او با خواهرش ریحانه زندگی میکند. ریحانه برای امیرعلی اهمیت زیادی دارد به همین خاطر تلاش میکند هرکاری از دستش برمیآید انجام دهد تا ادرهی خانه کمتر به او فشار وارد کند.
ریحانه: او تنها خواهر امیرعلی است. پرستار است و مانند او از نیرویی ماورایی برخوردارست. ریحانه هم مثل امیرعلی نسبت به جامعه احساس مسئولیت میکند و هر زمان به کمکش نیاز باشد، خودش را به سرعت میرساند. ریحانه خیلی برادرش را دوست دارد و همیشه مراقب اوست.
آرش: آرش یکی از دوستان نزدیک امیرعلی است. او استعداد ساخت وسایل مکانیکی جدید و پیچیده را دارد. به همین دلیل کارهای فنی گروه را هم برعهده گرفته است. آرش شوخطبع و خوشرو است و بذلهگوییهایش از سنگینی فضای برخورد با حوادث جدید کم میکند.
کامران: به قول دوستانش اینشتین گروه ایلیاست. بسیار باهوش است و در زمینهی شیمی و نرمافزار چیزی از نابغهها کم ندارد. او و آرش کلید همهی موانع فنی گروه هستند. آرام و دقیق است و شتابزده عمل نمیکند. کامران هم در هیچ شرایطی حاضر نیست امیرعلی و بقیهی دوستانش را رها کند.
مرتضی: مرتضی پهلوان گروه است. تخصص او در زمینه ی ورزش و آمادگی جسمانی است. او خوشزبان، مهربان و خوشاخلاق است. تلاش میکند خصوصیات پهلوانی را در رفتار و عملش رعایت کند. مرتضی برای به ثمر رسیدن اهداف گروهشان در کنار دیگر دوستانش ایستاده و هر زمان به کمکش نیاز باشد مانند بقیه حاضر است.
دانشمند: او یکی از شخصیتهای شرور داستان است. دانشمند نابغهای تمام عیار است که با شهردار همکاری میکند. او نه تنها مخترع انواع رباتهای آدمکش است بلکه دنیایی موازی با این جهان را برای نگهداری آنان ساخته است.
نکات تربیتی داستان
کتاب “ایلیا – نبرد رباتها” پیامهای متعددی دارد که برخی از آنان به شرح زیر است:
اهمیت حمایتگری در خانواده
یکی از مهمترین پیامهای مجموعه کمیک ایلیا، اهمیت به خانواده و پرداختن به نقش آن در زندگی افراد جامعه است. این موضوع از ابعاد مختلف قابل بررسی است و میتوان به نکات مهمی از آن اشاره کرد که «ضرورت حمایت اعضای خانواده از یکدیگر» یکی از آنهاست. نکته ای که در این بخش از سری داستانهای ایلیا نیز مورد توجه قرار گرفته است.
پیش از این گفته شد امیرعلی در یک خانوادهی چهار نفره متولد شده ولی چون پدر و مادرش را از دست داده، با ریحانه – که تنها خواهرش است – زندگی میکند. ریحانه پیش از این هم به امیرعلی و کارهایش توجه زیادی نشان میداد اما از زمان مرگ مادرشان تا به حال، نسبت به او احساس مسئولیت بیشتری کرده و مثل یک مادر از وی حمایت میکند. امیرعلی نیز از این موضوع مطلع است و تلاش میکند به محبتهای ریحانه پاسخ دهد و از نگرانیهایش بکاهد. حضور ریحانه در زندگی این قهرمان نوجوان در بسیاری از مواقع گرهگشاست. مانند زمانیکه ایلیا با او از دنیای رباتها ارتباط برقرار کرد و از زنده بودنش خبر داد. به دنبال این اتفاق ریحانه که تنها فرد دارای توانایی مدیوم شدن بود به مقر گروه ایلیا رفت تا با کمک آنها هرطور شده برادرش را بازگرداند. در این زمان برای او دیگر آسیب و خطر معنایی نداشت و تنها چیزی که برایش مهم بود، سلامت امیرعلی و بازگشت او بود.
مقابله با ترس
ترسیدن، از بدیهیات زندگی ماست. اصلاً اگر ترس وجود نداشته باشد، شجاعت معنا پیدا نمیکند. ایلیا هم این احساس را تجربه کرده است. او پس از برخورد و مبارزه با رباتهای آدمکش، ترسید. چون فهمید آنها نه تنها قدرتمند و باهوشند بلکه میتوانند بخشی از نیرویش را نیز کنترل کنند و او را هرکجا که بخواهند، به دام بیاندازند. این موضوع مثل یک کابوس در خاطر ایلیا باقی ماند و نگرانیش را بیشتر کرد. ولی چون اولین بار نبود که موضوعی باعث نگرانیش میشد؛ به تجربه میدانست بهترین راه از بین بردن هر ترس و نگرانی، مواجههی شجاعانه با آن است نه پذیرش ضعف در برابر آن. به همین دلیل وقتی در تونلهای مترو یا در دنیای موازی دوباره به رباتها برخورد، تمام شجاعت و توانش را جمع کرد تا شکستشان بدهد.
اینگونه تصمیمهای ایلیا حتی اگر به پیروزی هم ختم نشود، خودش یک موفقیت بزرگ به حساب میآید چراکه او را در مسیر قهرمانی یک گام بالاتر برده است.
همبستگی
قهرمانها همیشه در کنار خود دوستانی دارند که به کمک آنها گرهها را بازکرده و مشکلات را از سر راهشان برمیدارند. دنیای ایلیا تا به حال با فراز و نشیبهای زیادی رو به رو شده که هیچکدامشان ماندگار نبوده و از میان رفتهاند. تا جاییکه انتظار نداریم او در مأموریتی شکست بخورد یا توان خروج از حادثهای را نداشته باشد. چون مطمئنیم اگر یاران قائن دامی هم برای ایلیا پهن کنند، دوستانش به کمک او میآیند و همه با هم او را از هر چالشی عبور میدهند.
یاران ایلیا به معنای واقعی یکدست و یکپارچهاند. هیچکدام از آنها برخلاف هدف و برنامه کلی گروه عمل نمیکند و طبق خواست خودش پیش نمیرود. در این گروه هرکسی وظیفهی خودش را میشناسد و همان را دنبال میکند ولی اگر مشکلی پیش بیاید همه با هم طوری به دنبال راه حل برای آن میروند که انگار مشکل پیش آمده، متعلق به تک تکشان است. درست است ایلیا قهرمان اصلی است اما به نظر میرسد یکی از عناصر موفقیتش دوستانی هستند که نه تنها با او بلکه با یکدیگر نیز تا اندازهای همبستگی دارند که میتوانند هر مانعی را از سر راه بردارند.
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.