توضیحات
بغلیناسور که هیچوقتِ هیچوقت از باباناسورش جدا نشده بود، یک روز زیر امواجِ طلایی خورشید با کلی ذوقوشوق راه افتاد،
آخه دلش میخواست ببیند در دنیای اطرافش چه خبر است!
راستش آن روز برای بغلیناسور یک روز خاص بود؛ او قرار بود چند تا دوست پیدا کند!
اما همهچیز آنطوری پیش نرفت که دلش میخواست.
بغلیناسور قُلپقُلپ غصه خورد!
یعنی حالا باید چه کار کند؟!
در یک روز آفتابی! بغلیناسور خوشحالِ داستان ما با پدرش خداحافظی میکند و برای اولینبار در عمرش، بهتنهایی به دنیای واقعی قدم میگذارد. بغلیناسور یک زمینبازی را میبیند که دایناسورهای دیگر در آن بازی میکنند، آنها او را به بازی دعوت میکنن، اما چیزی از تفریح و بازی آنها نمیگذرد که دایناسوری دعوا را شروع میکند…
آیا بغلیناسور داستان ما میتواند دوباره دوستانش را با جادویِ قدرتمند مهربانی کنار هم جمع کند؟
ریچل برایت این کتاب را برای تقدیر و ستایش قدرت مهربانی نوشته است.
خوانندگان میگویند:
عجب داستان شیرینی! ریچل برایت بهترین نویسندهی کتاب کودک است. این کتاب را برای تولد سهسالگی دخترم خریدم. از وقتی که کتاب رو خریدیم، کتاب از دستش نمیافتد و مدام آن را میخواند.
دربارهی نویسنده:
ریچل برایت (Rachel Bright) کتابهای بسیاری برای کودکان نوشته که بسیاری از آنها در انتشارات مهرسا چاپ شده است: «گرگی که گم شد»، «سنجابها وارد میشوند»،«کولایی که دیگه میتونه» و «شیر و یک سوال موشی». ریچل در مزرعهای کنار دریا، با انواع و اقسام حیوانات زندگی میکند، حتما حالا میتوانید حدس بزنید چرا او این همه به حیوانات علاقه دارد؟
دربارهی تصویرگر:
کریس چترتون (Chris Chatterton) در جوانی بهخاطر علاقه به نقاشی، تصمیم میگیرد که هنرمند بشود؛ گرافیست میشود، اما بعدا به تصویرگری و پویانمایی روی میآورد.
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.